از تمام دار دنیا¤ تنها یک چیز دارم¦ دوســــــــــــتــــــــــــت ¤
شبیه سمر شده ام .. ! این روزها .. دلم عجیب تقاضای مهندی را میکند که .. خودم هم میدانم .. بودنش برای من نیست .. ! لعنت ! .. به این عشقی که .. به دست مادمازلی .. ممنوع شد .. ! دیــوانه میشـَـوم مـَــن ! كِــــہ مِـثـــل مَـــــن تَـنهــــــآســتـــ... یـ‗__‗ـا فــریـ‗__‗ـاد در گـــلـ‗__‗ـویم را بگــیـ‗__‗ـر ✟ دلمــ کهــ میگیرد چشمانمــ را میبندمــ ✟ و سرشار میشومــ از بوسهــ هاییــ خیالیــ٬ ✟تصور آغوشتــ وبوسهــ هایتــ برایمــ لذتیــ فراتر از تمامیــ لذتــ هایــ دنیاییــ استــ ✟همیشهــ دلمـــ کهــ میگیرد سیاهیــ چشمانمــ را بهانهــ میکنمــ. هـمانـگونه که من دوستـت دارمـــــ دوسـتـم داشـتـه باش گــاه یک سنجاقک ... یا که از قطـره ی آب کف دستـت بخـورد!!! بعضـــــی آدمـــا یهــــو میـــــان یهــــو مــی شــن تمـــوم دلخـــوشیتـــ یهــــو میـشن دلیـــل تمــــوم خنــــده هــات یهـــو میـشن دلیـــل نفــس کشیـــدنـت بعــــد یهــــو میـــرن... گنــــد مـــی زنـن بــه تمـــوم زنــدگیـت یهـــو مــی شـن دلیـــل تمـــوم غصـــه و اشکهـــات... مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ حِکمَتـــ استـــ خدايـآ... مـَن معنيِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـي ... مـَگــَر نــه ؟؟؟ هــر چــه تــو بــگــويــي! فـقــط كـمـي زمـان مـيـخـواهـم... هــر وقــت تــوانــســتــم نــفــس كــشــيــدن را فــرامــوش كـنــم، تــو را هــم از خــاطــر خــواهــم بــرد!!! دلــــم میــگـــه: +دلــتــنـگــی یــعــنــی شــمــاره اتـــ را پــاک کــرده ام , هــر شــمــاره غــریــبــی بــه شــوق ایــنــکــه تــویــی خــوشــحــالــم مــی کــنــد + خـــاطـــرات آدم مـــثـــل یــــه تــــیـــغ کـــنـــد مـــی مــــونــــه کــــه رو رگــــت مــــیــــکـــــشــــی ! نـمـی بــــره امـــــا ...! تــــا مـــی تـــــونــــه زخــــمــــیــــت مــــیـــکــــنــــه ! برچسبها: بــی کــســی, فــرامــوشــی, وفــا, دلـتـنــگــی, خــاطــره ای کـاش تـنـهــا یـکــــنـفــر... هــم در ایــن دنـــــیــــا مـــرا یــاری کـنــد .. ای کـــاش مـــی تـــوانــستـــم ... بــا کـسـی درد دل کـنـــم تـــا بـگــویـــم کــه ... مــن دیــگــر خـســتـــه تـــر از آنـــم کـــه زنـــدگــی کـنـــم تـــا بـــدانـــد غــم شـبــهـــا یــــم را.... تــــا بــفــهــمـــد درد تــــن خــستـــه و بـیــمــــارم را ..... قــانـــون دنــیـــا تــنـــهــایـــی مـــن اســـت و تـنــهــــایــی مـــن قـــانـــون عــشـــق اســـت.... و عــشـــق ارمــغـــان دلــدادگــیــســت...... و ایـــن ســـرنــــوشـــت ســـادگـیــســـــت.... اما دندان روی جگر احساسم می گذارم تا آمدنت فقط تــــو ، باش هر وقت دلت خواست بیا... چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم در قلب تومحکومم به حبس ابد!!!!!!! یکباره جا خوردم.....!!!!!!! وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد: هی......تو........آزادی........!!!!!!!! و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد!!!!!!!! از ادما وغصه هاشون از خودم از دنیام از انتظار از بودن از نفس کشیدن از راه رفتن خسته شدممممممممممممممممممم یکی را دوست میدارم با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما من دیوانه تنها او را دوست میدارم اما... خــودم قبـــول دارم برایش کـــهنه شـــده ام آنـــقدر کــهنه کــه می شــود روی گرد و خـــاک تنـــم یــادگــاری نــوشت . . بنویس و برو... کنــارت هستند.. تا کـــی؟ تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند.. از پیشــت میروند یک روز.. کدام روز؟ وقتی کســی جایت آمد.. دوستت دارند.. تا چه موقع؟ تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند.. میگویــند عاشــقت هســتند.. برای همیشه..! نه...... فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود.. و این است بازی باهــم بودن!! کاش بفهمند که تو هم می فهمی ! آنگاه که بی صدا می گذری از همه چیز، می فهمی آنگاه که از بغض و کینه می گذری ، می فهمی آن دم که دل و لبت سکوت می کنند، باز می فهمی دارم می رسم به آنجا که نفهمیدن فهمیدن هایم.. دیگر مهم نباشد . . اما کاش در این عبور چنگت نزنند به استخوان می رسد گاهی این زخمها وسوسه ات میکند کسی تو هم ناخن در آوری و یاد بگیری خراش دادن را.... نامه هایم را برای پاره کردن نوشته ام میتوانی بسوزانی شان... حرف هایم را بی دلیل گفته ام می توانی فراموششان کنی... ولی... عشقم را از صمیم قلب بخشیده ام نمی توانی دوستم نداشته باشی.!!! هــــــــــنوز یادمه ... چه ناز تو بغلت خوابیده بودم ... بغلی که اون وقتا فقط جای من بــــــــــــود ...! من بودم و تو... و یک عالمه حرف… و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !!! کاش بودی و می فهمیدی... وقت دلتنگی... یک آه... چقدر وزن دارد… نمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدانم دوستــــــــــــــــــــت دارمـــــ چهــــ واژهـ ایســــــــــــــــــــــــت کهــــــ هرچــــــــه میگـــــــــــــــــــــویی عاشق تر میــــــــــــــــــــــــــــــــشوی و هــــــــــــــــــــــــــــرکه میشنـــــــــــــــــــــــــــــــــود مغــــــــــــــــــــــــــــــــــــرورتـــر "غرور" میکنی ... بگویم : دیگر دوستت ندارم میخواهم بدانم بازهم همان انسان مغرور باقی خواهی ماند یا غرورت زیر پاهای روزگار له میشود.... درست شبیه غرور من!!! خدای من کاش میفهمیدم حکایت غرور آفریدنت را...!!! از اشتباهاتم کوه ساخته ای... از گناهانت جز یک خیال فراموش شده چیزی نساخته ام... می بینی؟؟؟؟؟ تو از کاه کوه ساخته ای و من از کوه ، کاه ساخته ام...
با تو شـــــــــادم با تو مســــــــــــــتم دستتو بزار تو دستم بی تو جون می دم به ظلمت با تــــــــــــو عشقـــــــــــو می پرستم گم شدن تو شب چشمات تو شدی فانوس راهم تو شدی ماه و ستاره تو شب سرد و سیاهم با حضورت میشه حس کرد یه نفس بوی بهارو میشه از لبای تو چید عطر باغ قصه ها رو با تو شادم با تو مستم دستتو بزار تو دستم بی تو جون می دم به ظلمت با تو عشقو می پرستم من مسافری غریبم توی جاده ی نگاهت که چشام مثل قدم هات تا ابد مونده به راهت باورم کن که فقط تو تویی معنای وجودم تو بیا تا غم دوریت نره توی تار و پودم با تو شادم با تو مســــــــــــــــتم دستتو بزار تو دستم بی تو جون می دم به ظلمت با تــــــــــــــــــو عشقــــــــــــــــــــــــــــو می پرستم
بفهمد کـــہ دلت براي چيزهاے کوچکش تنگــ شده استــ بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زيرِ باران... هميشه بايد کسي باشد به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم. زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است.” در عشق حقیقی، کوتاهترین فاصله بسیار طولانی است و از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد عشق یعنی وقتی دور هستید دلتنگ شوید اما از درون احساس گرما کنید چون در قلبتان به هم نزدیکید.” اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم، آسمان شب دیگر مثل کف دست بود.” بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند —باید آنها را با قلبتان احساس کنید. این عشق نیست که دنیا را می چرخاند، عشق چیزی است که چرخش آنرا ارزشمند می کند اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست.”
فــــ❤ـــاصلــــه را مـــ❤ـــی گویــــم!!! به خــــــ❤ـــیــالــــش تـــــ❤ــو را از مـــ❤ـــــن دور کــ❤ــــرده... نـــــــ❤ــمــی دانــد تــــ❤ــو جـایـــت امــــ❤ـــن اســـت ایــــــ❤ــنجــــا مـــــیــــان دلــــ❤ــــــــم...
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان میشود. وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت میکنید. ضربان قلب خود را در سینه حس میکنید. راه میروید احساس غرور میکنید. سخت و دشوار است. وقتی کسی را دوست دارید، شادیاش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتیاش برایتان سنگینترین غم دنیا ست. وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است. عمرتان لحظاتی است که با او گذراندهاید. خوشحالیاش دست به هرکاری بزنید. وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بنبست میرسید، با صحبت کردن با او به آرامش میرسید. وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری میکنید. وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت میدهید. وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد. برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان میشوند. بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد. و رسیدن به آرزوهایتان را آسان میشمارید. وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی میکنید. وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید. هوسی است زود گذر شهوتی است بی پایان آنکه او را معشوق خواندم صیادی است بی رحم شکارچی است بی رحم من در این قصای خانه جهان محکومم تا پروانه ای باشم در حسرت نور شمع من در این زندان تنهایی اسیرم تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده او برایم پناهگاهی است محکم دست هایش روی شانه ام لب هایش روی لب هایم می بوسمش با تمام وجود من را دوست ندارد من برایش عروسکی کوکی دست هایم روی قلبش او را می فشارم به خود تا برای همیشه مال من باشد اما او مانند پسرکی شیطان تند با شوق می دود در پی عروسکی دیگر و من مانند مادری مهربان آرام با بغض می گویم خدانگهدار... تا ابد تا همیشه مال من باش تا شاید زندگی نیز مال من باشد دستانت... چشمان افسار گسسیخته ات و لبان پر سوز و گدازت مال من... مال من باش تا من نیز مال تو باشم روحم عشقم وجودم مال تو نگاهم مال تو دستانم مال تو لبانم مال تو...
نیستـی و مـَــن دیـــوانه میشـَـوم ...
نیستـــی و هـَـر روز َم بـی تــو میگــذرد !
هـَر روز َم در حســرت ِ تـــو
نیسـتـی و سخــت اســت مانــدَنم ...
تـو نیســتی برایـَم ...
تویــی که تمــام َم برایــت است و
بودنــَت برایــَم زنــدگی ......
هَـــــر شَـــــبـــ
نيــــم نِــگــــآهـــے بــــہ مـــــآهـ...
كِــــہ بـهـتَـــريـن وَعــــدهـ گـــــآهـِ نِـگـــــآهـ اسـتـــ...
وَعــــدهـِ مــــــآ
هَـــــر شَــبــــ
نيــــم نِـگـــــآهــے بــــہ مـــــآه...
كِــــہ هَـــــر جـــآ بـــآشــے
هَــــر قــــدر دور
مـــــآه هَـســـتـــ
تُـــــو هَستــــے
مَـــــن هَـستَـــمـ
نِـگـــــآهـ هَـسـتــــ ...
یـ‗__‗ـا بـغـ‗__‗ـض گـلـ‗__‗ـو گــیـ‗__‗ـرم را . . .
هـ‗__‗ــر کـ‗__‗ـدام راه دیـــگـ‗__‗ـری را بـستـ‗__‗ـه
✟ در سیاهیــ چشمانـمــ پیادهــ میــ رومــ و آنگاهــ بهــ آغوشــ گرمــ تو میرسمــ
بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد
که می خواهـیـم و نمی توانـیـم
که می توانـیــم و نمی گـذارنــد !
بگذار میان من و تو فاصله ای نـمـانــد
نه به خاطر خودت ،
و نه به خاطر من
که به خاطر این عـــشـــ ــق
بـیـش از آنی که من دوسـتـت دارمـــ
به تو دل مــــی بنـدد !!!
و تـــو هـــــر روز سحــــــر...
مینشینـی لــب حـــوض !!!
تـــا بیــاید از راه ...
از زخم پیچک نیلوفـــرها !!!
روی موهــای ســرت بنشیند ...
گــاه یک سنجاقک ...
همه ی معنی یک زنـــدگـــی اســــت !!!
یهـــــو زنـــدگیتــــو قشنـگـــ مــی کنن
تــلخــتــریــن جــمــلــه ای کــه مــن شــنــیــدم!
و مــمـکــن اســت از زبــان مــعــشـوقــت بــشــنــوی:
مــا مــی تــونــیــم دوســتـــای خــوبــی بــرای هــم بــاشــیــم
از خنده های تظاهرنما
دلم میخواهد لحظه ای که در دلت احساس
از هیاهوے واژه ها خسته امــــــــ
من سکوتمــــــ را
از اوراق سپید آموختمــــــــ
آیا سکوتــــــــــ
روشن ترینِ،واژه ها نیستــــ ؟
همیشه در خلوت
مرگــــــــــ را مجسم دیده امـــــ .....
آیا مرگـــــــ ؟
خونسرد ترینِ، واژه ها نیستـــــــــ ؟!
تا چشمـــ گشودمــــــ
از چشمـــــ زندگی افتادمـــــ...
شبی _شاید امشبـــــــــ_
زیرِ نورِ یکـــــ واژه خواهمــــ نشستـــــــ
نامِـــــ خونسردِ معشوقـــﮧامــــ را
بر حواسِ پنج گانــــﮧ امــــــ
خال خواهمــــــ کوفتـــــــــــ
و همــــــ زمان
پایینِ آخرین برگـــــــ خاطراتمـــــــ
خواهمـــــ نوشتــــــــ:
پایـــــ ـــان
گاهی وقتا برای دلمـــ ـ مــ ـادرے می شوم مهربان
کنارش می نشینم ، دست نوازش به سرش می کشم ، به آغوشش می گیرم
و می گویــــم : غصه نخور عزیزکمـــ این نیز بگــــذرد !
گاهی وقتا براے دلمـــ ـ پــ ـدرے می شوم خشمگین، با کمربند کنارش می ایستمـــــ
و می گویــــم : بست است تو دیگر بزرگ شدهـ اے !
گاهی وقتا برای دلمـــ ـ دوستــ ـی میشوم صمیمی و دستش را می گیرمــــــــ
با خودم به باغ رویایی که تو برایم ساختی می برم تا خاطراتت را مرور کند ، شاید آرام شود !
گاهی وقتا برای دلمـــ ـ همه کس می شوم با هر چهره اے با هر حرفی با هر ...
اما از بین آنها هیچکس نمی تواند " تو" باشد
و او هیچ می خواهد جز " تو "
طفلی دلمـــ ـ از دست ِ من خستـﮧ ست / دلمـــ ـ از دست ِ من زخم خوردهـ ستــــــــــ
بُـــــغـــــضـــــــ میـــ کـُـــنــــد
کنارش می نشینم ، دستش را می گیرم
به پایش می افتم ، التماسش می کنم
باز بُـــــغـــــضـــــــ میـــ کـُـــنــــد
بــبــخش دلمـــــ ک ِ نمــی توانمـــ ـ " او" باشمـــ ـ
دلتنگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی هـایـم را
روی کفـــــــــــ دستــــم
ماننــد یکـــــــــــ قلــب تنهــــا
نقـاشـــــی مـی کنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
دستــــی کـه
روزی دسـت هـای تــــــــــــــــو
گـرمــــــا بخـش آن بـــــــود
و امــــــــروز
از ســـردی ایـن همــه فـاصلـــ ـــــــ ــ ـه و دلتنگـــــــــی
یـــــــــــخ زد
امشبـــــــــــ چقــــدر نبــــــــــــودنت را
حــس مـی کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
دلــم بهـانــــــــه ات را مـی گیــــرد
صـــــدایت در گــــــوشـم مـی پیچـــــــــــــــــد
و مــــــن مـی گـــــویـم
هـان! مـــرا صـــــــــــدا کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردی ؟!
بــر مـی گــــــــــــــردم
تـــــــــــــــــــــــــو نیستـــی
و ایـن یکــــــــ خیـــال عـاشقانــــــــــــه است
بـه دستانم خیــــــــــره مـی شــوم
حلقــــــه ی دوستــــــــــــــــی ات
هنـــــوز در کفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دستــــم
کنـــار همـان قلــــب تنهـــــــــــا
جـــــــــــــــــــای دارد
و مــــــــن همچنــــان
دلــم تنگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
است
هَـميشه بـآيد کسـي باشد
تا بُغضهايتــ را قبل از لرزيدن چـآنهات بفهمد
بـآيد کسي باشد
کـــہ وقتي صدايَتــ لرزيد بفهمد
کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...
کسي بـآشد
کـــہ اگر بهانهگيـر شدے بفهمد
کسي بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے براي رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتيآج داری
کـــہ زندگي درد دارد
براے يك آغوشِ گَرمــ تنگ شده است
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش،
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوریاش برایتان
وقتی کسی را دوست دارید، شیرینترین لحظات
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواستههای خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختیها
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه مینگرید
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بیمعناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست؟
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
میگن عشق تو نگاه اول هوسه
ولی من تو نگاه اول عاشقت شدم .....
عشق من هوس نبود ای گل من
من با وجودم عاشقت شدم .....
خیلی سخت بود واسه مردی مث من
که بهت بگم عاشقت شدم ......
هی میخواستم به چشات سلام کنم
تا که بهت بفهمونم ، عاشقت شدم ....
یاد حرفای بزرگای قدیم ، که میگفتن هرگز عاشق نشین
منو دیوونه میکرد ، ولی عاشقت شدم ......
یادته به هر بهونه به نگات سلام میکردم
تا شاید بهت بگم عاشقت شدم ......
اما انگاری دلت من رو نمیخواست
چیکار کنم ؟ کار دله ، عاشقت شدم ......
شبامو به عشق تو میرسوندم به سحر
تا که شاید آخرش ، بت بگم عاشقت شدم ......
توی این همه مدت منتظر صدات بودم
تا که شاید به وجودم بگی عاشقت شدم ......
اما انگاری دلت گیر کس دیگه ای بود
سخت بود تا بهش بفهمونم عاشقت شدم .....
حالا که باهاش میری بهش بگو با یک نگاه
دلمو بردی و من یک شبه عاشقت شدم ....
بعد تو دلم فقط یه چیز میخواد ، بگم واست ؟!
دلم میخواد بمیرم و رو سنگ سیاه قبرم
بنویسن من (( دلتنگ* ))عاشقت شدم
ادامه مطلب
» دیوانهــــــــ
» وَعـــــدهـ مـــــآ
» خـ‗__‗ـدایـ ‗__‗ـا . . .
» دلمــ کهــ میگیرد☠
» دوستم داشته باش
» گاه یه سنجاقک...؟!
» یهــــو میـــان و میـــرن...
» قسمت
» بـاشـد
» من تنها.....
» سخت است
» دلم گرفته
» خسته
» بنویس و برو...
» بازی..
» سکوتم پر از حرفه...
» نمی توانی دوستم نداشته باشی
» هنــــــــــــــــــــــوز !!
» کاش بودی ...
» دوســــــــــــتــــــــــــت دارم
» غرور...
» اشتباه...
» ردپـا
» ببخشــ ـ دلمـــ ـ
» دلم برایت تنگ شده....
» باتو
» همیشه باید کسی باشد
» دوستت دارم
» فــــــــــــــ.......... اصلــــه
» وقتی کســــــــــــــــی را دوست دارید
» آنچه نامش را عشق گذاشتم!!!
» او
» من و تو
» عاشقت شدم
Design By : RoozGozar.com |